نقش شیطان در گمراهی انسان ها (2)
ابراهیم راستیان
بسم الله الرحمن الرحیم
غفلت از خود عامل نفوذ شیطان
اکثر انسان ها در تصمیمیات مختلف خود حضور شیطان را درک نمی کنند و بالطبع تصمیماتی را که به واسطه ی وسوسه های شیطان به آن روی آورده اند را به حساب انتخاب های شخصی خود می گذارند. در واقع، شیطان برای اکثر انسان ها درونی شده است. هر وقت امری درونی شود، بالطبع اثرش بیشتر می شود، چرا که فرد احساس می کند که خودش چنین تصمیمی را گرفته است. به همین دلیل اگر تصمیمی را درونی درک کند، طبیعتا در برابر آن تصمیم، هیچ مقاومتی نخواهد کرد. مثلا سرطان چون یک عامل درونی است، مقاومت بدن در برابر آن کم تر است ولی بدن انسان ها در برابر ویروس هایی که از عوامل درونی بدن محسوب نمی شوند، مقاومت نشان می دهد. همانطور که در قسمت قبل بیان شد، پیامبران الهی حضور شیطان را درک می کردند و شیطان را می دیدند. حال چگونه می شود که انسان های عادی شیطان را نمی بینند و وسوسه های شیطان را گرایش های درونی خود می پندارند ولی پیامبران این گونه نیستند؟
طبق قرآن حضرت آدم و حوا در برزخ بوده اند و در آنجا با من برزخی موجود بوده اند و طبیعتا نسبت به حقیقت برزخی خود آگاهی داشته اند. از سوی دیگر، حقیقت شیطان نیز در برزخ حضور دارد. وقتی پیامبر به من برزخی خود آگاه باشد، می تواند تشخیص بدهد که شیطان غیر از خودش است ولی از آنجا که انسان های عادی از من برزخی خود غافل هستند، نمی توانند من مثالی خود را از شیطان تمییز و تشخیص دهند. دقت کنید، درون و بیرون عالم برزخ متفاوت است با درون و بیرونی که در این عالم درک می کنیم. از آنجا که عالم برزخ محیط بر عالم جسمانی است، آنچه که در برزخ بیرون انسان محسوب می شود، در مرتبه ی جسمانی یک امر درونی محسوب می شود.
به بیان بهتر، آنچه انسان ها در مرتبه ی برزخی، خارج از خود می بینند، در مرتبه ی جسمانی داخل خود می یابند. لذا انسان های عادی که از من برزخی خود غافل هستند، هر آنچه که از مرتبه ی مثال به آنها افاضه می شود را درخواست ها و نیاز های حقیقی خود می دانند و لذا در برابر آن هیچ مقاومتی نمی کنند. اما پیامبران الهی که به من برزخی خود علم دارند، هر چند گرایش های شیطانی را در مرحله ی جسمانی، یک امر درونی می یابند ولی در مرتبه ی برزخی، شیطان را خارج خود از شهود می کنند. بر اساس مباحث مذکور، اساسا مقاومت در برابر شیطان، برای پیامبران معنای حقیقی خود را می یابد.
پس یکی از علت های حقیقی فریب انسان که موجب گمراهی در او می شود، گرایش هایی است که توهم می کند خودش دارد تصمیم می گیرد، درحالی که شیطان دارد در او وسوسه می کند. بنابراین، برای انسان های عادی اصلا شیطان شناخته نشده است که در برابر وسوسه های او مقاومتی شکل بگیرد. ادامه دارد... .
- ۹۴/۰۵/۰۸