باران اندیشه ها

چترها را ببندیم اینجا همه لذت اش در خیس شدن خلاصه شده است

باران اندیشه ها

چترها را ببندیم اینجا همه لذت اش در خیس شدن خلاصه شده است

ماجراهای من و حجیت - قسمت اول (شاید هم آخر)

باران اندیشه ها | شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۰۴ ب.ظ | ۱ نظر

محمدصادق توسلی

بسم الله الرحمن الرحیم

مدتی پیش بنای نگاشتن متنی را برای باران اندیشه داشتم با موضوع «حجیت، حلقه‌ی وصل فقه و نظام‌سازی» و اجمالاً در ذهن خود شمای کلی نگاشته را تصویر کرده بودم. از چند سال قبل‌تر، کاستی‌های فقه در نظام‌سازی ذهنم را مشغول کرده بود و در طول پایان‌نامه که مفصل به موضوع حجیت پرداختم، ظرفیت‌هایی را در این مفهوم یافتم که می‌توانست به فقه -حتی فقه موجود- صلاحیت طراحی و چارچوب‌سازی ببخشد. مثل همیشه با وسواس، دو سه بندی حول همین محور نوشتم و هر چه پیش‌تر می‌رفتم احساس می‌کردم سؤالات بیشتری در ذهنم نقش می‌بندند. کشف سؤال برایم جذاب بود ولی اینکه مطلب را نمی‌توانستم جمع کنم و به باران اندیشه برسانم آزارم می‌داد، به خصوص آنکه بنا نداشتم دعوت برادرم را بی‌پاسخ بگذارم. به هر تقدیر، برای رسیدن به پاسخ پرسش‌هایم مفصلاً با جناب اخوی صحبت کردم و مثل همیشه راه را نشانم دادند؛ راهی که طولانی بود و قطعاً به باران اندیشه‌ی بهمن و اسفند نمی‌رسید، خصوصاً که سرعت‌گیر کم‌خاصیتی به اسم کنکور دکتری را بر سر راه داشتم.

بعد از کنکور، مطلبی را تحت عنوان «جایگاه مفهوم حجیت در تطبیق زندگی فردی و اجتماعی با اراده‌ی شارع» نوشتم که به نوعی مقدمه‌ای برای موضوع قبلی به شمار می‌رفت. در این مطلب آنچه را تا کنون یافته بودم نوشتم که ملغمه‌ای بود به نسبت 1 به 9 از مطالعه و تأمل. پیش از آنکه مطلب را برای آقا رضا ارسال کنم، برای چندمین بار متن را خواندم، آنچه هنوز نیافته بودم، بیش از آنچه که یافته و نگاشته بودم به چشمم آمد و این شد که کل متن از چشمم افتاد و منصرف شدم.

حاصل کلام اینکه برای این ماه یافته‌ی قابل عرضی ندارم، ولی نایافته‌ها و نیمه‌یافته‌های گرانباری دارم که در قالب چند روزنه‌ی تأمل برانگیز برای باران اندیشه‌ی این ماه به دوستان تقدیم می‌کنم:

روزنه‌ی اول

فرض می‌گیریم ذات اقدس ربوبی، شارع است (بر خلاف این فرض که مشرّع، نفس نبوی و ولوی است). جعل و تشریع الهی، بر خلاف خلق و تکوین خداوند متعال (باز هم با این فرض که تشریع و تکوین دو شأن مجزا هستند) ملازمه‌ی با تحقق غرض خود ندارد و همواره میان تشریع و تحقق غایت آن، واسطه‌ای هست که متوجه مکلف است نه مشرّع. اگر تشریع را طلب فعل فرض کنیم و غایت آن را تحقق فعل، در این میان وساطت وسائط اعتباری، از ابراز شارع نسبت به اراده‌اش گرفته تا تعلق اراده‌ی مکلف به اتیان فعل، ناگزیر و ضروری است و در آن بحثی نیست. دو امر حقیقی در دو سر این رشته وجود دارد که یکی مولویت حقیقی و تکوینی مولا است (مفهومی که در ادبیات شهید صدر تحت عنوان حق الطاعه آن را می‌شناسیم) و یکی فعل صادر شده از مکلف در فرض امتثال تشریع. در این میان، یکی از وسائط، علم تفصیلی مکلف به تشریع است که علم فقه اخص از چنین علمی است (یعنی اگر علم تفصیلی مکلف به تشریع حاصل استناد به ادله‌ی تفصیلی باشد ذیل علم فقه مندرج خواهد بود). المعلوم بالذات در علم تفصیلی مکلف به تشریع، خطابات شارع و سایر ادله‌ای است که کاشف از تشریع هستند. مکلف برای اعتبار فعل، نیاز به داعی و انگیزه دارد و این داعی به نفس المعلوم بالذات حاصل نمی‌شود چون المعلوم بالذات در خطابات تشریعی خداوند متعال، عین المعلوم بالذات در خطابات بشری است ولی مکلفِ مطیع، در اوّلی اعتبار تطبیق اراده با مفاد خطاب را می‌کند و در دومی نمی‌کند. حلقه‌ی وصل مولویت مولا و عبودیت عبد را باید در المعلوم بالعرض یا المعلوم بالملازمه جستجو کرد...

*

روزنه‌ی دوم

اگر از رهگذر خطابات و کاشف‌ها در فقه، گرفتار نسبت میان المعلوم بالذات و المعلوم بالعرض یا بالملازمه شویم، احتمالاً قدر فقه را بیشتر می‌شناسیم...

*

روزنه‌ی سوم

مظنون اصلی در وساطت مذکور و خلق داعی برای مکلف، انتزاعِ «بر عهده دانستن تکلیف» است. به مفهوم حجیت رسیدیم. هذا.

  • باران اندیشه ها

نظرات  (۱)

باسمه تعالی

 

بسیار استفاده کردیم جتاب آقای توسلی

البته امیدوارم  ( شاید هم آخر ) نباشد و این روزنه ، به دُرّدانه ی فقه و اصول  تبدیل شود . ان شاء الله

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی