نقدی بر پدیده شعارزدگی در فضای عمومی کشور
محسن باقری
باسمه تعالی
لابد این عناوین را زیاد شنیده یا دیده اید: «سیاست های کلان کشور»، «سیاست اجرایی»، «ابلاغ سیاست های اقتصاد مقاومتی» و ... . تا کنون فکر کردهاید که این «سیاست های کلان» چیست و چه فایدهای دارد؟ چگونه این سیاست ها نوشته شده و اجرا می شود؟ نسبت سیاست های کلان با نام گذاری سالها توسط رهبر انقلاب چیست؟
قبل از توضیح لازم است اشاره کنم که این سیاست ها (همان خط مشی) متفاوت از چیزی است که در عرف به آن سیاسی گفته می شود. البته بی ارتباط هم نیستند. ولی حساب این دو را از یکدیگر جدا کنید. سیاستها معین کننده و مقوم جهت گیری و شیوه حرکت قطار دولت و کشور در یک بازه زمانی مشخص هستند. به عنوان مثال این سیاست ها مشخص می کند که مثلاً در عرصه اقتصادی در ده سال آینده کشور، نوع و شیوه حرکت دولت چگونه باید باشد. به چه چیزهایی باید توجه کرد. چه چیزهایی را باید نادیده گرفت. از چه فرصت هایی باید بهره برد. مواظب چه آسیب هایی باید باشیم. و ...
چگونگی و فرآیند تدوین سیاست های کشور در این گفتار نمی گنجد. اما از جمله ی آبشخورهای ظهور اولیه سیاستهای کلی کشور که معمولاً به طور رسمی نیز توسط نهادهای قانونی تدوین و تصویب میشود، موارد مربوط به نامگذاری سالها توسط مقام معظم رهبری است. البته به تدریج این شعارهای سال سیاست ها را شکل میدهد که پس از تدوین توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام یا شوراهای عالی کشور، توسط رهبری به مسئولان و مردم ابلاغ میشود.
سال 93 از سوی رهبر انقلاب به نام «سال اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی» نامگذاری شد. برای یکبار از خود بپرسیم که فلسفه نامگذاری سالها چیست؟ آیا این است که با گذشت کمتر از چند روز از اعلام رسمی آن، تمام ادارات و ارگانهای دولتی در و دیوار شهر را با پلاکارد و بنرهای مختلف پر کنند و چنین سالی را که به این نام اسم گذاری شده است تبریک بگویند؟ یا اینکه برخی سخنرانان و مسئولان مدام بگویند که رهبری این سال را چنین نامگذاری کرده است و باید به این سمت حرکت کنیم! همین؟!
پدیدهای که در کشور ما جالب توجه است این است که عمده مسئولان به جای اینکه سیاستهای کلی کشور را متناسب با حوزه و عرصه کاری خود تحلیل کنند و برنامه ها و راهکارهای اجرایی تهیه کنند، در بهترین حالت به تکرار کلی سیاستها و بیانات رهبری اکتفا می کنند. این پدیده فقط در حد گفتن نیست بلکه در نوشته ها، پلاکاردها و روندهای اداری نیز به شدت مشاهده می شود. این پدیده به یک فرهنگ خورنده تبدیل شده است. یعنی فرهنگی که علی رغم اهمیت و حیاتی بودن سیاستها (چه طرح اولیه آن توسط رهبری یا تصویب نهایی آن) به سرعت آن را هضم و استحاله کرده و آن را بی فایده، زننده و ناکارآمد می کند. به عبارت دیگر باید گفت رها کردن کار از دوش خود و واگذار کردن مسئولیت آن به دیگری آسیبی است که هم دولتمردان و هم آحاد مردم دچار آن هستند و واگویی این سیاست ها و شعارها بهانه ای برای خالی نبودن عریضه است.
اگر این را بپذیریم که نامگذاری سال برای این است که آغازی برای سعی و جهاد در عرصه مورد نظر باشد، هر یک از گروه های و نهادهای دولتی و مردمی متناسب با جایگاه خود وظیفه دارند آن سیاست را یک یا چندگام به جلو پیش ببرند. از جانب دولت، طراحی ساختار، ایجاد زمینه های و نهادی، مدیریت کردن منابع به صورت جهادی، طراحی برنامه های اجرایی و اقدام قاطع از جمله کارهاست. تبیین و تحلیل هر یک از این موارد فرصت دیگری را نیاز دارد.
- ۹۳/۱۲/۲۰