باران اندیشه ها

چترها را ببندیم اینجا همه لذت اش در خیس شدن خلاصه شده است

باران اندیشه ها

چترها را ببندیم اینجا همه لذت اش در خیس شدن خلاصه شده است

اعمال قدرت مربی

باران اندیشه ها | يكشنبه, ۱۴ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۱۳ ب.ظ | ۷ نظر

ابراهیم راستیان

نکته: در این نوشتار هرجا نوشته شده مربی، شما بخوانید مدیر!

بر اساس مبانی عرفانی می توان دو نوع مربی را در عالم تبیین کرد. مربی های اعدادی و مربی های حقیقی.  نکته ای که در این مقاله می خواهم به آن بپردازم، پیرامون اعمال قدرت مربی اعدادی است. بر اساس مبانی عرفانی مربی اعدادی به هیچ عنوان نمی تواند عامل رشد در متربی بشود، بلکه صرفا زمینه ساز رشد فرد در مسیر تربیتی می باشد و بستر های لازم را برای رشد فراهم می کند. حال فرض کنید که مربی بخواهد به عنوان یک عامل حقیقی در متربی اعمال قدرت کند، فکر می کنید چه اتفاقی می افتد؟[1] یکی از خطرات بزرگی که ممکن است رخ دهد، سلب اختیار از متربی و به تبع آن، شرطی شدن متربی است.[2] به بیان دیگر، اگر مربی اعمال قدرت کند، فرد آن فعل حسن را تحت عوامل خارجی انجام می دهد و طبیعتا تداوم اعمال قدرت موجب می شود که فرد بر اساس عادات انفعالی و بدتر از آن به نحو شرطی آن فعل را انجام دهد. حال اگر چنین مربی بخواهد به نحو اعدادی برخورد کند، چه خواهد کرد؟ باید بسیاری از باید ها و نباید ها را چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی کنار بگذارد. مربی باید از آن دسته از باید ها و نباید هایی استفاده کند که موجبات توجه و معرفت به نفس در متربی را فراهم آورد.  لذا این مقدار از باید ها و نباید ها نیز که باقی می ماند، اعدادی می باشند. پس در نگاه دوم اصل در تربیت، متربی است و صرفا مربی بستر رشد را فراهم می کند. اگر مربی بخواهد به روش دوم با متربی برخورد کند ولی متربی این روش را نفهمد(مشکل بینشی) یا نپذیرد (مشکل انگیزشی) دائما از مربی درخواست می کند که اعمال قدرت کند. مثلا انتظار دارد، اگر فلان کار اشتباه را خواست انجام دهد، با یک سیلی مانع انجام آن کار غلط بشود. حقیقت چنین نگاهی از سوی مربی بدین معناست که متربی از وی درخواست می کند که از حیث انسانی با بنده برخورد نکند. مربی دلسوز و دوستدار متربی، هیچ گاه از این روش استفاده نمی کند ولی دائما تلاش می کند که به متربی بفهماند که باید درون وی تحول صورت بگیرد و نه در محیط. دائما تلاش می کند که به متربی بفهماند، هر کس انتظار تحول در غیر خودش را داشته باشد یا این که منتظر باشد که اول محیط تغییر کند و با تغییر محیط او هم رشد کند، در مسیر رشد قرار نگرفته است. به متربی بفهماند، مبدا تحولات عالم درون انسان است و مقصد تحولات عالم نیز درون انسان است. از یک سوء مربی به هیچ عنوان نمی خواهد اعمال قدرت بکند چراکه آن شیوه ی تربیتی را برخوردی غیر انسانی با متربی می داند از سویی دیگر متربی هم متوجه این حقیقت نمی شود و همچنان بر روش خود (خواسته یا ناخواسته) اصرار می ورزد. از آنجا که این مربی دلسوز است و حقیقتا متربی را دوست دارد، دائما به دنبال روش جدیدی برای فهماندن این حقیقت به متربی است. اگر این فضا به همین نحو ادامه پیدا کند، متربی نه تنها به این حقیقت توجه نخواهد کرد، بلکه به خاطر عدم اعمال قدرت مربی، به اشتباه خود پی نمی برد و طبیعتا روش خود را حق می پندارد. لذا این روش مربی هیچ کمکی به رشد متربی نخواهد کرد. در نتیجه نه می تواند از روش اعدادی استفاده کند و نه می خواهد از اعمال قدرت خود استفاده کند. تنها راهی که برای مربی باقی می ماند که بتواند متربی را در مسیر رشد حقیقی نگه دارد، ترک متربی است. لذا این غیبت مربی می تواند برای متربی کاملا رشدی باشد. مربی در این حالت زمینه ای را فراهم می آورد که با یک شوک در متربی یا به تدریج این توجه به نفس در او ایجاد کند که اگر چنین توجهی حاصل شود، مربی می تواند دوباره در کنار متربی حاضر شود و زمینه ی رشد های بالاتری را برای متربی فراهم آورد. در همین فضا می توان غیبت امام زمان را تبیین کرد. البته غیبتی که در برابر ظهور حضرت است و نه غیبتی که در برابر حضور است. چرا که غیبت امام به معنای عدم حضور ایشان نیست، بلکه به معنای عدم ظهور است. این حقیقت نکات زیادی را در دل خود دارد فتامل. امیدوارم که این قلم ناتوان بنده، توانسته باشد کمی از این حقایق را تبیین کند.



[1] قدرت به معنای اعم مد نظر است و نه صرفا زور بلکه قانون و تبلیغات و بسیار چیز های دیگر را می تواند دربر بگیرد.

[2] بنده در پایان نامه ی ارشد، پیرامون مبانی و اصول تربیتی و انواع روش های تربیتی مطالبی را ارائه کرده ام و به نقد بعضی از روش های تربیتی مشهور از جمله شرطی کردن پرداخته ام.

  • باران اندیشه ها

نظرات  (۷)

  • محمد صادق تراب زاده جهرمی
  • سلام علیکم
    خیلی بهره بردم. البته قبلا در این مورد صحبت کرده بودیم. اون پستی هم که در وبلاگ گذاشتم که سه نوع خط مشی گذاری می توان ترسیم کرد مبتنی بر همین نگاهی بود که شما ترسیم کردید.
    استفاده می کنیم.
  • مرتضی جوانعلی آذر
  • با سلام خدمت جناب آقای راستیان
    متن ارزشمند شما رو که مطالعه کردم یاد فصل تئوریهای نوین انگیزش در کتاب مدیریت رفتار سازمانی رابینز افتادم، در اونجا علمای رفتار به بخشی از تبیین های شما به صورت تجربی رسیدند
    اما نه با این دقت و نه با این قوت در مبانی
    انسان شناسی برآمده از عرفان اسلامی با توجه به دقت، قوت و عمقی که داره الحق دریای بیکران مبانی لازم جهت شکل دادن به رفتار سازمانی، روان شناسی کار، طراحی ساختار سازمانی و ... است
    شخصاً از مطلبتون ممنونم
    التماس دعا
  • جواد آزادی
  • با سلام
    از اینکه مقیاسی برای سنجش مدل صحیح تربیتی بر اساس مبانی ارائه فرمودید کمال تشکر و قدر دانی را دارم

    در مجموعه ما به شدت به طرح این مقیاس و سنجه نیازمند بودیم

    باز هم متشکرم
  • علیرضا چیت سازیان
  • سلام بر آقای راستیان عزیز
    استفاده بردم 
    درود بر شما
    تمام آنچه پای نظریات مدیریت را لنگ کرده، نگاه استقلالی است که می تواند بر مدیر حاکم شود. نگاهی که او می تواند در چیزی اثر بگذارد. در واقع تفکر تنظیم رفتار دیگران و مدیریت که زاییده فرهنگ کنترل و تسلط است، انسان تحت سیطره مدیریت را می کشاند به آنجا که می کشاند.
    بازهم ممنون
    سلام
    بحث زیبایی بود 
    اما‌با مفروض اولیه تون نمی تونم کنار بیام
    اینکه چرا هر جا مربی نوشته شده بخوانیم مدیر؟!!
    بله بخوانیم رب درسته به معنی ربوبیت اما مدیر به نظرم فقط جنبه اعتباری و اجرا را در بر می گیرد و نهایتا قابل تطبیق با مربی نوع دوم هست ادبیات مدیریت!!
    یعنی اون بخش اول تخصصا خارج میشه نه تخصیصا
    دوستان در فهم به حقیر کمک کنند لطفا
  • امید ارجمند
  • سلام علیکم
    بسیار استفاده کردم.
    مطلبی که به نظر باید بیشتر مورد بررسی واقع شود این است که در انسان شناسی عرفانی صبغه درون گرایی و اینکه منشا همه تحولات انسانی از درون است نه بیرون بسیار پررنگ است و به نظر می رسد که در انسان شناسی اسلامی چنین نباشد و توجه به ظاهر و امور بیرونی نیز نقش اساسی در تربیت داشته باشد و بسیاری از احکام و احادیث بر این موضوع تاکید دارند.
    در مورد تبیین غیبت امام عصر(عج) با این مطلب که علت غیبت را التفات متربی به درون و نقش اعدادی مربی بدانیم باید توجه داشت در صورتی این تبیین صحیح می‌باشد که متربی را جامعه انسانی بدانیم که در ابتدا اشتباها نقش مربی را اعمال قدرت می‌دانسته و در دوران غیبت در حال اصلاح این اشتباه می‌باشد.
  • ابراهیم راستیان
  • با تشکر از تمام دوستان
    به نظر می رسد که عرفا نگاهشان به بیرون و درون بسیار متفاوت باشد با عرف انسان ها. اساسا تمام روابط بیرونی را به نحوی درونی تعریف می کنند که البته باید در این زمینه سخن عرفا درست فهم بشود. دقت شود که اگر حرف عرفا درست فهم نشود یک انزوا و گوشه نیشینی اطراطی از آن فهم می شد که جز کچ فهمی نسبت به سخن عرفا چیزی نیست. بنده سخن آقای ارجمند را می پذیرم که اگر سخن عرفا درون گرایی در ماقبل بیرون تعریف کرد یقینا با بسیار از آیات و روایات متناقض خواهد بود ولی حقیقت این است که عرفا چنین قصدی را ندارند. امام خمینی یک عارف به معنای واقعی بود و تمام محکمات عرفا می پذیرد و عملا نشان داد که عرفان با جامعه جمع می شود. برای مطالعه ی بیشتر رجوع کنید به رساله ارشد آقای خانی پیرامون ظرفیت سازی تمدن سازی تمدن اسلامی بر اساس آموزه انسان کامل عرفان
    بسیار متشکرم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی