اگر بگذارم «منطق انتخاب معیار» که نمی خوانید!
محمدمهدی مهدی خواه
نمی دانم چقدر نوشته ام با آنچه مد نظر است؛ همخوانی دارد؟! ولی خیلی زود و پیش از گفتن مقدمه و اینکه طرح واره موضوع های بسیاری را نوشته بودم تا با شما عزیزان درمیان گذارم (مثل پیاده روی کربلای اربعین حسینی، دغدغه های دانشجویان امروزی، چنار روستای زرآباد قزوین که عاشورای امسال رفتم تا آن را از نزدیک ببینم) اما به نظرم باید از سیاستگذاری سخن گفت.
همانطور که نمی دانم می دانید یا نمی دانید! در چرخه سیاستگذاری، یکی از قدمها و گامها تشخیص مشکل است. به عبارت دیگر قدم اول یک سیاستگذاری را آن میدانند که مشکل تعریف گردد. یعنی بفهمیم که مشکل چیست؟ همان چیزی که شاید ما به تعبیر خودمان می گوییم مسئله شناسی. اگر دوستان عزیز یادشان باشد در کتب شهید مطهری که می خواندیم؛ شهید مطهری در بحث غدیر عبارتی داشتند به این مضمون: که خود مساله را اگر درست تبیین کنیم بسیاری از مسیر را پیموده ایم.
مثلا اگر فرد سرش درد می کند ممکن است به خاطر کم خوابی باشد و ممکن هم هست به خاطر فشار روانی و اعصاب باشد. درست است که در هر دو حالت نتیجه یکی است (سر درد) اما شناخت مشکل می تواند ما را به درمان صحیح رهنمون کند.
اساساً یکی از مشکلات کشور ضعف در مسألهشناسی است، چراکه بدون یک مسألهشناسی مناسب و همهجانبه، راهحلهای پیشنهادی مؤثر نبوده و مشکل همچنان باقی میماند. بر این مبنا، باید دانست که در این میان رسانه ها وظیفه ای خطیر دارند. تشخیص مشکل از سوی رسانه ها مطرح می گردد. و جالب تر آنکه بعد از مساله شناسی با مفهومی مواجه هستیم به نام «اولویت بندی مسائل» و این مهم را نیز رسانه ها بر دوش دارند. به دیگر بیان رسانه ها نه تنها مسائل جامعه را برای پیکره اجتماع مطرح می کنند بلکه به آنها نیز اولویت بندی می دهند. و مرحله جالب تر آن اینست که ذهن سیاستگذار رسانه است که معیار رتبه بندی و اولویت بندی را تعیین می کند.
واضح و مشخص است که هر اولویت بندی ای نیازمند یک معیار و شاقولی برای بالا و پائین کردن مسائل و موضوعات است. و این معیارهای حک شده در ذهن سیاستگذار رسانه است؛ که به مسائل تقدم و تاخر می دهد. و به نظر من یک مرحله نیز پیش از این وجود دارد و آن منطق انتخاب معیار است.
هر معیاری برای انتخاب شدن نیازمند منطقی است و منطق انتخاب معیار است که موجب انتخاب آن می گردد.(خیلی پیچیده شد)
اجازه دهید مثالهایی برای تقریب به ذهن بیان کنم؛ در خرید یک ماشین معیارهایی وجود دارد، مثل: قیمت، پرستیژ، جاداری، رنگ، آیا تولید داخل است یا خارج از کشور و ...اما اینکه کدام معیار جهت ده باشد برخواسته از منطق انتخاب معیار است. همچنین فرض کنید در انتخاب همسر از منظر یک دختر خانم معیار هایی وجود دارد به عنوان مثال : خوش خلقی، ایمان، پولداری، پاکی و صداقت، داشتن خانه مستقل و ماشین، اقتدار مردانه، زیبایی ظاهری و ...
همچنان که مبرهن است هر کدام از این معیارها برخواسته از منطقی مستقل در جهت انتخاب معیار است.(مثل پول حلال همه مشکلات است یا ایمان به خدا و اتکا به اوست که حلال همه مشکلات است) با این بیان خواستم اشاره کرده باشم که به نظر من منطقی که افراد سیاستگذار بر اساس آن تحلیل و فکر می کنند جهت ده بر انتخاب معیارهاست و معیارها هم که جهت ده بر اولویت بندی مسائل و مشکلات و پس از اولویت بندی هم که طرح مشکل و چرخه سیاستگذاری آغاز می گردد.
همیشه سوال از اینست که معیار شما چیست؟ به نظرم بایستی ریشه ای تر بپرسیم! منطق انتخاب معیار شما چیست؟ و بر اساس چه منطقی این معیارها را انتخاب کرده ای؟
- ۹۳/۱۰/۰۴