باران اندیشه ها

چترها را ببندیم اینجا همه لذت اش در خیس شدن خلاصه شده است

باران اندیشه ها

چترها را ببندیم اینجا همه لذت اش در خیس شدن خلاصه شده است

سیدابوالحسن حسینی

در سال های 1950 تا 1974، یعنی دوره رشد فوردیستی، افزایش تولید به مراتب بیشتر از میزان رشد اشتغال بود، که گویای افزایش تولید سرانه و نرخ بهره ‏دهی در صنعت است. این تغییرِ جهت در بهره ‏وری به دلیل افزایش بسیار زیاد ماشین آلات و دستگاه ‏ها در کارخانه ‏ها بود. گسترش تولید انبوه با ترکیبی از عوامل زیر، در کارخانه اتومبیل سازی فورد بین 1913 و 1914 آغاز شد؛ 1) خطوط مونتاژ متحرک 2) ماشین آلات اختصاصی 3) دستمزد بالا 4) هزینه ‏های پایینِ محصولات.

عناصر فوق در کارخانه اتومبیل سازی فورد گرد هم آمدند، و به پیدایش سیستم تولید انبوه انجامید. ترکیب این عناصر بود که باعث شد تولید یدی پیشه وری به تولید انبوه تغییر جهت دهد. با ترکیب این عوامل اتومبیل ‏ها از سیصد هزار دستگاه در 1914 به بیش از دو میلیون دستگاه در 1923 افزایش یافت. این عصرِ صنعتی که وی آغاز کرد، بعدها به «فوردیسم» شهره شد. این شیوه تولید انبوه، که شکلِ خاصِ صنعتِ مدرن می‏ باشد، پس از جنگ جهانی دوم در تمام عرصه‏ های اقتصادهای صنعتی به اوج خود رسید.

کاهش هزینه‏ های کار توسط خطوط مونتاژ، نقاله‏ ها، تیغه‏ های وزنی و ... همراه با دستگاه تراشکاری فورد- که عملاً تمام مهارت‏ های لازم برای کار را حذف کرده بود، و به سرکارگران امکان می‏ داد که خواهان سرعت در کار باشند – حاصل شده بود.

با ورود خط مونتاژ متحرک با سرعت ثابت، کارها هر چه بیشتر تقسیم و ساده‏ تر شد، و شرط لازمِ مهارت برای این کار را که پیشتر ضروری بود از بین برد. کارخانه با به دست گرفتن کنترل بیشتر بر فرآیند تولید به منافعی دست یافت که بدون ضرر و زیان برای کارگران نبود. چنانکه افزایش سریع میزان نقل و انتقال نیروی کار، افزایش غیبت و نارضایتی وسیع از کار، به جدی‏ترین مسئله در کارخانه فورد تبدیل شد. جابجایی نیروی کار به حدی بالا رفت که در اواخر 1913 هر زمان که کارخانه می خواست 100 کارگر به پرسنل کارخانه اضافه کند، ناگزیر بود 963 نفر را بگیرد. افزایش نارضایتی، به باب شدن سومین عنصر، یعنی دستمزد بالا، یا سیاست ابداعی «روزی پنج دلار» هنری فورد انجامید. تأثیر افزایش دستمزد بر غیبت از کار، نقل و انتقال نیروی کار، و بهره‏ دهی کار، فراوان بود. و در نتیجه با ثابت شدن این امور، میزان سود به شدت افزایش یافت.

فورد به قابل قبول بودن درآمد بسیار بالای کارگران دست یافت اما جنبه روان شناختی این طرح، و تبدیل کارگران به قطعه‏ ای از دستگاه تولید، حائز اهمیت بیشتری بود. روزی پنج دلار شرکت را مطمئن می ‏ساخت که وابستگی‏ های انسانی به این دستگاه همیشه وجود خواهد داشت. هنری فورد همچنین اقدامات پدر مآبانه دپارتمان جامعه شناختی کارخانه را به عنوان بخشی از برنامه روزی پنج دلار، که با تحقیق در زندگی خصوصی کارگران تعیین می‏کرد کدام کارگر استحقاق دریافت سود سهام را دارد افزایش داد. بنابراین طرح جدید مشروط بود به اینکه زندگی خصوصی کارگران مطابق استانداردهایی باشد که واحد جدید جامعه شناسی کارخانه فورد تدوین کرده بود. به این ترتیب، تغییر در سبک زندگی کارکنان و اعتبارات شان صوت می گرفت. بدین ترتیب، با ورود تکنولوژی انبوه‏ساز، «کارگر انبوه‏سازِ» جدیدی پدید آمد که مهارت نداشت اما دستمزدی بالا می‏ گرفت.

با شکل گیری «کارگر انبوه ساز» تغییری دیگر در اعتبارات اجتماعی صورت گرفت. از این پس، کارگر فردی ماهر نبود، بلکه فردی بود که دستور را اطاعت می کرد و قابل کنترل بود، بلندپروازی نمی کرد و سبک زندگی اش آنچیزی بود که نظام سرمایه داری از او می خواست. با حذف مهارت در کار، بسیاری از اعتبارات و شئون اجتماعی نیز حذف شد.

و نهایتا عامل چهارم این بود که فورد درصدد برآمد تا اتومبیل‏ های ارزان تولید کند و از استراتژی کاهش پی در پی قیمت استفاده کند تا به افزایش تقاضا دامن بزند. اتومبیل مدل T فورد، اتومبیلی محکم، به سادگی قابل تعمیر، و در دسترس، به تعداد بی سابقه‏ ای با قیمتی زیرِ قیمتِ رقبا فروش رفت. بنابراین، همراه با پیدایش تکنولوژی انبوه ساز و کارگران انبوه ساز، رشد بازارهای انبوه، نمایانگرِ سیستمِ تولید انبوه فورد یا تولید مدرن است.

رشد فوردیستی، یعنی شیوه‏ای از رشد اقتصادی مبتنی بر سیستم تولید انبوه که بازارهای انبوه باعث استمرار آن بود، و به کمک «سرمایه‏ داری مدیریت شده» به چنین رشدی پر و بال داده می‏ شد. اما شرایط پس از جنگ جهانی دوم و ناسازگاری میان میزان کالاهای تولیدی و قدرت واقعی مردم برای مصرف و بحران «مصرف کمتر از حد»، می‏ رفت تا جای خود را به «رشد فوردیستی» بدهد. برای حل این بحران، حکومت‏ ها نقش فزاینده‏ای در تنظیم و هدایت اقتصاد ملی‏ شان به عهده گرفتند. سیاست مدیریت تقاضا به روش کینز و نظام کمک‏ های رفاهی باعث شد قدرت خرید توده مردم بالا برود و موجب استمرار بازارهای انبوه گردد. در سایر اقتصادهای صنعتی مدرن، شکل‏ های مداخله دولت در تنظیم اقتصادشان بسیار متنوع بود، ولی نتیجه همگی کمک به بازارهای انبوه بود. با شکل‏گیری بازارهای انبوه در بیشتر کشورهای صنعتی پیوندِ پایدارِ محکمی میان مصرف انبوه و تولید انبوه برقرار شد. بنابراین فوردیسم، عصر کالاهای انبوه و استانداردی است که برای بازارهای انبوه تولید شده ‏اند، و دولتی مداخله ‏گر که به مردم قدرت خرید بیشتری برای مصرف انبوه می ‏دهد، آن را ایجاد کرده است.

 

 

جهت مطالعه بیشتر و دقیقتر:

  1. براون، ویوین (1386). پیدایش اقتصاد مدرن؛ فهم جامعه مدرن 3، ترجمه حسن مرتضوی، تهران، انتشارات آگه، چاپ اول
  2. آلن، جان (1388). فوردیسم و صنعت مدرن؛ فهم جامعه مدرن 5، (اشکال سیاسی و اقتصادی مدرنیته)، ترجمه محمود متحد، تهران، انتشارات آگه، چاپ اول
  3. هلد، دیوید (1386). شکل گیری دولت مدرن؛ فهم جامعه مدرن 2، ترجمه عباس مخبر، تهران، انتشارات آگه، چاپ اول

 

 

  • باران اندیشه ها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی