باران اندیشه ها

چترها را ببندیم اینجا همه لذت اش در خیس شدن خلاصه شده است

باران اندیشه ها

چترها را ببندیم اینجا همه لذت اش در خیس شدن خلاصه شده است

اصلی قرآنی در تخصیص انواع منابع مالی

باران اندیشه ها | جمعه, ۵ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۴۲ ب.ظ | ۱ نظر

حسین حسن زاده

باسمه تعالی

اموال چه جایگاهی در حیات یک شخص، جامعه و حکومت اسلامی دارد؟ آیا یک شخص یا حکومت اسلامی می‌توانند انواع اموالشان را در اختیار هر شخص حقیقی و حقوقی قرار دهند؟ در پاسخ به این دو سئوال به بررسی آیه پنج سوره نساء براساس برخی از تفاسیر می‌پردازیم.

خداوند متعال در این آیه کریمه می فرماید:«وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فِیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً» به این معنا که:«و اموال خود را که خداوند وسیله قوام زندگى شما قرار داده به دست سفیهان ندهید و از آن، به آنها روزى دهید، و لباس بر آنها بپوشانید و سخن شایسته به آنها بگوئید.» برخی نکات مستخرج از این آیه عبارتند از:

1- این مساله که مالک حقیقى خداى تعالى است، حقیقتى است قرآنى، که بسیارى از احکام و قوانین مهم اسلامى مبتنى بر آن مى‏باشد و در حقیقت نسبت به قسمت عمده‏اى از احکام اسلام، جنبه زیر بنا را دارد، خداى تعالى اموال را وسیله معاش و مایه قوام و بقاى جامعه انسانى قرار داده و براى شخصى معین وقف نکرده است، تا تغییر و تبدیل نپذیرد و نیز به کسى نبخشیده، تا نتواند با قوانین دینیش دایره تصرفات آن شخص را محدود کند، لیکن به خاطر مصالحى که ایجاب مى‏کرده، اجازه داده تا این نعمتى را که به مجموع بشر ارزانى داشته، طبق مناسباتى چون" وراثت"،" حیازت"،" تجارت"، و ... (که خودش تشریع کرده) به اشخاصى اختصاص پیدا کند، اما به شرط اینکه تصرف کننده داراى عقل و بلوغ و شرایطى دیگر از این قبیل بوده باشد.(طباطبایی، ج4، 272)

2- سفیه کیست؟ " راغب" در کتاب مفردات می‌گوید: سفه (بر وزن تبه) در اصل یک نوع کم‏وزنى و سبکى بدن است بطورى که به هنگام راه رفتن تعادل حفظ نشود، و به همین جهت به افسار که ناموزون است و دائما در حال حرکت است" سفیه" گفته می‌شود، و سپس بهمین تناسب در افرادى که رشد فکرى ندارند بکار رفته است خواه سبکى عقل آنها در امور مادى باشد یا در امور معنوى(مکارم شیرازی، ج3، 267).

در ترجمه المیزان نیز آمده است: کلمه" سفه" به معناى سبکى عقل است، (در فارسى مى‏گویند که: عقل فلانى پارسنگ مى‏برد)، و گویا در اصل به معناى مطلق سبکى و سستى چیزى است که نباید سست باشد و از این باب است که افسار سست را" زمام سفیه" و جامه سست بافت را" ثوب سفیه" مى‏نامند،" ثوب سفیه" یعنى جامه‏اى که بافتش و پارچه‏اش پست است ولى بعدا بیشتر در سستى عقل استعمال شده است و معنایش بر حسب اختلاف اغراض مختلف مى‏شود، مثلا به کسى که در اداره امور دنیائیش قاصر و عاجز است سفیه مى‏گویند و به کسى هم که در امور دنیائیش کمال هوشیارى را دارد ولى در باره امر آخرتیش کوتاهى نموده و مرتکب فسق مى‏شود یعنى در این قسمت لاابالى است، سفیه مى‏گویند (طباطبایی، ج4، 271).

3-  اموالتان را  که قوام زندگانى و اجتماع شما به آن ‌هاست به دست سفیهان نسپارید. از این تعبیر به خوبى اهمیتى را که اسلام براى مسائل مالى و اقتصادى قائل است روشن مى‏شود.

4- آیه فوق با اینکه در باره یتیمان بحث می‌کند، یک حکم کلى و عمومى براى همه موارد در بر دارد، که انسان نباید در هیچ حال و در هیچ مورد، اموالى که تحت سرپرستى او است و یا زندگى او به نوعى به آن بستگى دارد به دست افراد کم عقل و غیر رشید بسپارد، و در این موضوع فرقى در میان اموال عمومى (اموال حکومت اسلامى) نیست، گواه بر این موضوع علاوه بر وسعت مفهوم آیه، و مخصوصا کلمه" سفیه"، روایاتى است که از پیشوایان اسلام در این زمینه نقل شده است.

 5- روایات:

5-1- در روایتى از امام صادق علیه السلام مى‏خوانیم که:" شخصى بنام ابراهیم بن عبد الحمید میگوید: از امام تفسیر آیه" و لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ" را پرسیدم فرمود: شرابخواران سفیهند و نباید اموالتان را به آنها بسپارید". در روایت دیگرى نیز از انتخاب" شارب الخمر" به عنوان امین امور مالى نهى شده است، خلاصه توصیف شرابخوار به سفاهت کرارا در روایات دیده می‌شود و این تعبیر شاید به خاطر آن باشد که شخص شرابخوار هم سرمایه مادى خود را از دست مى‏دهد، و هم سرمایه معنوى را، چه سفاهتى از این بالاتر که انسان پول بدهد و عقل و هوش خود را نیز بدهد و دیوانگى خریدارى کند، قواى مختلف بدنى را نیز بر سر این کار بگذارد و زیانهاى اجتماعى فراوانى ببار آورد؟

5-2- در روایت دیگرى تمام افرادى که به جهتى از جهات قابل اعتماد نیستند" سفیه" نامیده شده‏اند، و از سپردن اموال (شخصى و عمومى) به آنها نهى شده است:" یونس بن یعقوب" میگوید: از امام جعفر صادق علیه السلام تفسیر آیه" وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ" را پرسیدم فرمود: من لا تثق به" سفیه کسى است که مورد اعتماد نباشد".

از این روایات برمی‌آید که" سفیه" معنى وسیعى دارد و از سپردن اموال عمومى و خصوصى به آنها نهى شده است، منتها این نهى در بعضى از موارد به عنوان تحریم است و در پاره‏اى از موارد که درجه سفاهت شدید نیست به معنى کراهت است(مکارم شیرازی، ج‏3، 268).

5-3- امام صادق علیه السلام به شخصى فرمودند: مال خود را حفظ کن، چون مال موجب قوام دین تو است. و آن گاه این آیه را تلاوت فرمودند. «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً ...»[1]

3-6- امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: از جمله عوامل بقاى اسلام و مسلمانان آن است که اموال آنان نزد کسانى قرار گیرد که حقّ مال (و مالداری) را بدانند و کار نیک کنند. از جمله عوامل فناى اسلام و مسلمانان آن است که اموال به دست کسانى بیفتد که حق مال را ندانند و اموال را در راه کارهاى نیک به مصرف نرسانند.

6- سؤال: اگر آیه در مورد اموال یتیمان است چرا" اموالکم" (ثروتهاى شما) مى‏گوید: نه،" اموالهم" (ثروتهاى آنها)؟ ممکن است نکته این تعبیر بیان این مسئله مهم اجتماعى و اقتصادى باشد که اسلام مصلحت و منفعت یک فرد را از منافع جامعه جدا نمی‌داند کمااینکه زیان یک فرد عین زیان یک جامعه است. بنا بر این به خاطر همین موضوع به جاى" ضمیر غائب"" ضمیر مخاطب" قرار داده شده، یعنى این اموال در حقیقت فقط متعلق به ایتام نیست، بلکه به شما هم مربوط است، و اگر زیانى به آن متوجه شود بطور غیر مستقیم متوجه شما شده است، لذا در نگهدارى آن باید مراقبت کامل داشته باشید.

7- در باره این تعبیر(اموالکم) تفسیر دیگرى هم هست و آن اینکه مقصود از اموالکم اموال خود سرپرستان است نه اموال یتیمان، یعنى اگر شما می‌خواهید به افراد یتیم که هنوز رشد کافى نیافته‏اند کمک کنید شاید تحت تاثیر عواطف حساب نشده اموالى بدست آنها بسپارید و آنها را به کارهایى بگمارید که از آنها ساخته نیست، بلکه به جاى این کار غیر عاقلانه بهتر این است که غذا و لباس و مسکن آنها را تامین کنید تا بالغ و رشید شوند و در واقع این یک درس بزرگ اجتماعى است که قرآن به ما می‌دهد که افراد" قاصر و ناتوان" را به خاطر کمک به شخص آنها به کارهایى که قدرت انجام آن را ندارند نگمارید زیرا اگر این کار منفعت جزئى براى آنها داشته باشد ممکن است زیانهاى کلى براى اجتماع ببار آورد. بلکه باید از طریق کمک هاى بلا عوض و کارهاى سبک و کوچک آنها را اداره کرد(مکارم شیرازی، ج‏3، 269).

8- یکی از دستورات پایان آیه عبارت است از اینکه" خوراک و پوشاک آنها را از طریق اموالشان تامین کنید" تا با آبرومندى بزرگ شوند و به حد بلوغ برسند- جالب اینکه در این آیه تعبیر به" فیها" (در اموالشان) شده است نه" منها" (از اموالشان) و مفهوم این تعبیر این است که زندگى یتیمان را از درآمد اموال و سرمایه‏هاى آنها تامین نمائید، زیرا اگر گفته بود زندگى آنها را از سرمایه‏هایشان تامین کنید مفهومش این بود که از اصل سرمایه تدریجا برداشته شود، و طبعا هنگامى که به بلوغ مى‏رسیدند شاید قسمت مهم سرمایه خود را از دست داده بودند ولى قرآن با همین عوض کردن تعبیر، به سرپرستان توصیه کرده که کوشش کنند براى اموال یتیمان، منافع و درآمدى حداقل به اندازه نیازمندى‏هاى آنها درست کنند تا سرمایه اصلى آنها حفظ گردد(مکارم شیرازی، ج3، 270). نتیجه این‌که سرمایه نباید راکد بماند. اموال یتیمان و سفیهان هم، باید در مدار تولید و سوددهى قرار گیرد و از درآمدش زندگى آنان بچرخد، نه از اصل مال(قرائتی، ج2، 244).

نتیجه گیری

1- مسلمانان و حکومت اسلامی باید پس از استفاده غیر مسرفانه از انواع اموال در جهت تأمین نیازهای ضروری و انفاق و ... بقیه اموال را در اختیار اشخاص غیر سفیه قرار داده تا نه تنها اموال راکد و تباه نگردد بلکه در مدار تولید ثروت و اموال بیشتر قرار گیرد.

2- مسلمانان و حکومت اسلامی باید در تمامی مسئولیت ها و فعالیت‌ها، اشخاصی غیر سفیه را بکار بگمارند، چرا که انتخاب اشخاص برای مسئولیت های مختلف همراه است با در اختیار گذاشتن اموال شخصی یا عمومی برای انجام آن مسئولیت‌ها.

3- براساس این آیه کریمه، اهمیت تربیت اشخاص توانمند و متخصص و متعهد برای قبول مسئولیت های مختلف بویژه مسئولیت های اقتصادی در جامعه اسلامی، آشکار می‌گردد.

4- تبیین و ترویج این آیه و آیات و روایاتی از این دست می‌تواند جامعه ما را از فرهنگ غلطی که در آن فرهنگ حضور مسلمانان متخصص در انواع کارهای اقتصادی، مذموم  و نتیجه آن واگذاری بسیاری از فعالیت های مهم اقتصادی به افرادی غیر متخصص یا متخصص غیرمتعهد است، نجات دهد، ان شاا....

 

 



[1] - وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ خَلَّادٍ أَنَّ رَجُلًا قَالَ لِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع- رَجُلٌ یَکُونُ لَهُ مَالٌ فَیُضَیِّعُهُ فَیَذْهَبُ مَالُهُ- قَالَ احْتَفِظْ بِمَالِکَ فَإِنَّهُ قِوَامُ دِینِکَ- ثُمَّ قَرَأَ لٰا تُؤْتُوا السُّفَهٰاءَ- أَمْوٰالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّٰهُ لَکُمْ قِیٰاماً(عاملی، ج7، 126)

  • باران اندیشه ها

نظرات  (۱)

  • محمد صادق تراب زاده جهرمی
  • سلام علیکم
    در تکمیل بیان شما؛
    مفهوم کنز نیز گویا از مصادیق سفاهت می باشد. کسانی که به هر نحو (عقلا یا تدبیرا) نتوانند در مال خود رشد ایجاد کنند یا از آن استفاده کنند، مصداق سفیه هستند پس کسانی که کنز می اندوزند نیز از این قبیلند. پولی و ثروتی که در گردش نباشد یا استفاده جانبی نداشته باشد، محکوم به خلل در قوام اجتماعی است.
    بر اساس مفهوم قوام می توان یک ارزشیابی معکوس کرد. هر پولی که به قوام اجتماعی کمک نکند ولو اینکه در مفهوم سرمایه دارانه خویش هم سودآوری کند، مصداق مدیریت سفیهانه دارد چون موجب اخلال در نظام اجتماعی و قوام آن شده و بی عدالتی است.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی